قدیم ها، شیشه ی مرباهای هویج مجید را یادت هست؟ تهش یک قوس خفیفی داشت که وقتی داستان مربا به آخرش می رسید قسمتی از مرباها آنجا پناه میگرفتند و به نوعی خارج از دسترس می شدند که به زور قاشق و چنگال و هیچ ابزار دیگری بیرون آمدن در کارش نبود.  ماها هم که آن موقع ها صرف فعل نتوانستن را بلد نبودیم، نان لواش را ریز ریز میکردیم و میریختیم ته شیشه و با قاشق حسابی هم میزدیم و تمام. نان های مربا اندود بود که از شیشه بیرون می آمد.
  حالا برنامه این است.  بیا شادی را همینطور از دل زندگی بکشیم بیرون.

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها